زندگینامه شهید حسین پروین
محرومترین و کویری ترین روستاهای خراسان جنوبی، آنهم درسال 1328 که نه وسیله ایاب و ذهابی به مانند امروز بود و نه ارتباطات جاده ای و رسانه ای اینقدر پیشرفت کرده بود. آری روستای دهسلم در کویر سوزان و بیابان برهوت شهرستان نهبندان که روزهای تابستانش گرمای سوزان و طاقت فرسا را بهمراه داشته و زمستانهای سختش از شدت خشکی هوا، بادهای سرد و سوزان که تا مغز استخوان را می سوزاند، به تاریخ 2/6/1328 شاهد تولد نوزادی بود که در یکی از کلبه های محقر این روستا دیده به جهان گشود. نام او را حسین نامیدند. علیرغم محرومیتهای منطقه، مردم این دیارپایبند به رسم جوانمردی و دینی هستند و حسین نیز در خانواده ای مذهبی متولد شد.
شهید حسین پروین درهمان اوان کودکی، از نعمت داشتن پدر محروم و تحت سرپرستی و قیمومیت مادر فداکارش، با وجود همه مشکلات و محرومیتهایی که وجود داشت، قرار گرفت. حسین در سن ده سالگی مجبور شد تا برای امرار معاش خانواده وکمک به زندگی، به کارهای دشوارکشاورزی وکارگری مشغول شود و به دلیل وجود همین مشکلات، نتوانست تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر درس بخواند.
دراواخر سال 1347 یعنی در سن 19 سالگی ازدواج کرد وحاصل این ازدواج دوپسر و یک دختر بود. حسین پس از ازدواج به خدمت سربازی اعزام شد. با اینکه او مادر پیری داشت و می توانست بخاطر کفالت مادرش معاف شده و علاوه برآن، دوستانش نیز اصرار به معافیت وی داشتند، ولی او قبول نکرده و ترجیح داد خدمت زیر پرچم را صادقانه انجام دهد. پس از اتمام سربازی به مدت 6 ماه در یک گارگاه موزائیک سازی در زاهدان مشغول به کار شد. دراین زمان چون احساس می کند که در جای دیگری بهتر می تواند منشا خدمات ارزنده باشد، لذا ژاندارمری سیستان و بلوچستان را انتخاب نموده و به استخدام آن درمی آید. تا زمان شهادتش به مدت 13سال درگروهان ژاندارمری سفیدابه، جایی که حتی از نعمت آب خوردن هم محروم بودند، خالصانه مشغول پاسداری از این مرز و بوم گردید. اعتقاد و ایمانش به حدی بود که با وجود شرایط سخت کاری وانتقال بسیاری از همکارانش به جاهای بهتر، او قاطعانه در همان محل خدمت کرد و حاضر نشد از امتیازات و شرایط انتقالی خویش استفاده کند.
پس از پیروزی انقلاب در مبارزه جهت نابودی اشرار و سوداگران مرگ، فعالانه تلاش می کرد و مدام به فکر پاسداری از مرزهای وطن و پاسداری از خون شهدا بود. هرگاه مأموریتی پیش می آمد که به مرزهای شرقی اعزام و با سوداگران مرگ دست و پنجه نرم کنند، او اولین داوطلب معرکه و همیشه در حال آماده باش به سر می برد.
سرانجام در تاریخ 2/8/1362 با چهارنفراز درجه داران و سربازان، عازم مأموریت مرزی در منطقه صاحبداد نصرت آباد شده و در محاصره سوداگران مرگ قرار می گیرند. پس از تحمل شکنجه های فراوان، نامبردگان را با بنزین به آتش کشیده و با ضرب گلوله ازپای درمی آورند. پیکر پاک این شهدا به مدت 7 ماه و شش روز در همان محل باقی مانده و کسی از وضعیتشان اطلاعی پیدا نمی کند. پس ازتعقیب و دستگیری ناجوانمرادان این سوژه، ماجرا روشن و پیکر مطهر این شهدا بدست می آید. عروج خونینشان، مظلومیت غریب وارشان را فریاد برآورد و تا ملکوت اعلی پرکشیدند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی