اگرپایم قطع هم باشد باید به جبهه بروم
شهید محمدرضا بسکابادی در یکم بهمن ماه سال 1343 در روستای بسکاباد ازتوابع شهرستان قائنات در خانواده ای مذهبی متولد شد. دوران طفولیت را در کانون گرم و پرمحبت خانواده سپری کرد. سال 1349 بود که دوره اول ابتدایی را در روستای زادگاهش شروع و تا پایان این مقطع در همانجا درس خواند. چون در آنجا امکانات تحصیلی نبود مجبور شد برای ادامه تحصیلش به مدرسه راهنمایی شبانه روزی کاخک گناباد عزیمت نموده و ثبت نام کند. او دوران راهنمایی را نیز با موفقیت به پایان رساند. پس ازآن به علت پاره ای از مشکلات، مجبور به ترک تحصیل شده و برای امرار معاش به مکانیکی و کارهای فنی روی آورد. علاوه برآن درکارهای کشاورزی و دامداری به پدر کمک می کرد.
رفتارش پسندیده و نیکو بود و درحد توان به مستمندان و محرومین مساعدت می کرد. او همچنین در امور مذهبی و دینی کوشا بود.
با شروع جنگ تحمیلی و نواخته شدن کوس جنگ، شوق و اشتیاق حضور در جبهه را در سر می پروراند. اما به دلیل آسیب دیدگی پا در سنین کودکی وکم سن وسال بودنش، به اواجازه رفتن به جبهه را ندادند. ولی اشتیاق او به قدری بود که می گفت : اگرپایم قطع هم باشد باید به جبهه بروم. این آرزو را عینیت بخشید وازپدر درخواست رفتن به جبهه کرد با این که هنوز18 سال بیشتر نداشت. پدر با درخواستش موافقت کرده و با عشقی آمیخته و سرشار از ایمان و اعتقاد به اسلام، راهی جبهه شد.
در تاریخ 1/5/1361 برای سپری کردن دوره آموزش نظامی به بیرجند رفت واز بیرجند به کاشمر وبه مدت سه ماه درآنجا دوره دید. از آنجایی که شوق وعلاقه به جبهه رفتن داشت و درآموزش نظامی فردی موفق ودارای رتبه اول تیراندازی شده بود، در تاریخ 5/8/1361 به جبهه اعزام گردید. سرانجام پس از خلق دلاوریهای جانانه و مبارزه با دشمنان دین و میهن، در تاریخ 9/9/1361 منطقه سومار را با خون خود رنگین کرده وبه فیض شهادت نائل شد. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید وامورایثارگران خراسان جنوبی