زندگینامه شهید علی اکبر بائی
نهم بهمن ماه سال 1348 در خنکای مناطق کوهستانی روستای دهک عربخانه از توابع شهرستان نهبندان، در کلبه ای روستایی و محقر، صدای خنده و سرور بخاطر تولد نوزادی که او را علی اکبر نام نهادند، بلند شده و این جشن و شادمانی در فصلی که سرمای شدیدش تا مغز استخوان را می سوزاند، حالا گرمای الهام بخشی را در جان این خانواده ساری و جاری می کند.
علی اکبر با تولدش امید تازه ای را برای والدینش به ارمغان آورد. پدرش بر روی زمین کشاورزی کارمی کند و امید دارد که با رشد فرزندش، کمک حال خوبی برای او باشد. مادرش وقتی به قد وبالای فرزند نگاه می کند، امیدواراست که رخت دامادی را برتن وی برازنده ببیند. آرزوی دیدن فرزند درشغل مناسب و زندگی سالم، به همراه داشتن یک همسر ایده آل و شایسته و نوه های شیرین زبان و خوش بیان، آرزوی هر پدر و مادری است. اما دست اجل مادرش را در دو سالگی از او جدا ساخت. با این حال فرزندشان بزرگ شد و تاپایان دوره راهنمائی درس خواند. اما آرزوهای پدر و مادر به سرانجام نرسید و فرزند جوان و رشیدشان که چشم و چراغ خانه بود و هزاران امید و آرزو برایش داشتند، به دیدار معبود رفته و در صف قهرمانان دفاع از میهن قرار گرفت.
شهید علی اکبر بائی، تاپایان دوره ابتدائی در روستای زادگاهش و پس از آن، تا پایان دوره راهنمائی در مشهد درس خواند. علاقه او به ورزش، وی را به سمت کاراته و ورزشهای رزمی سوق داده و تا کمربند قرمز در این رشته را دریافت نمود. علاقه دیگرش که ریشه در جان و عقیده اش داشت، باعث شد که برای دفاع از کیان و ناموس کشور اسلامی، در بسیج محله، فعالیتهای گسترده ای را آغاز کند تا شاید بدین طریق راحتتر بتواند به جببه اعزام شود. ارادت خاصی به امام حسین(ع) داشت. همیشه می گفت : ماباید راه امام حسین(ع) را ادامه دهیم.
در سال 1365 برای چندمین بار به جبهه رفت و در عملیات پیروزمندانه والفجر8 شرکت نمود. وی دوران مقدس سربازی اش را به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت و بالاخره پس از 10 ماه خدمت خالصانه و صادقانه، در منطقه خرمال عراق به فیض شهادت نائل شد. تاریخ شهادت وی را روز هشتم خرداد سال 1367 ثبت نموده اند. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی