وصیت نامه دیگری از شهید مهدی بخشایش
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسِکَ فَاِنَّکَ اِن لَم تُُعرِّقنی نَفسِکَ لَم اَعُرِف رَسوُلِکَ اَللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلِکَ فَاِنَّکَ اِن لَم تُعرِّقنی رَسوُلِکَ لَم اَعُرِف حُجَّتِکَ اَللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتِکَ فَاِنَّکَ اِن لَم تُعرِّقنی حُجَّتِکَ ضَلَلتُ عَن دینی دعاء در غیبت امام زمان
ای خدا تو مرا بخود شناسا کن که اگر تو شناسایم بخویش نفرمائی رسولت رانخواهم شناخت، ای خدا تو رسولت را به من بشناسان و گرنه حجتت را نخواهم شناخت خدایا تو حجتت را بمن بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد.
معبودا، پاک پروردگارا، چه زیباست جلوگاه جمالت، چه با شکوه است نمایشگاه جلالت در صورتم، ای خدای بی چون که این منم افتخار شهادت در راهت نصیبم گشته است. آیا این منم که توفیق نظاره بر فروغ تابناک ملکوتی ترا دریافته ام؟ نمی دانم این لحظاتی که از پروازم بسویت گذشته است جزء چه لحظاتی است؟ این همان لحظاتی است که معنای واقعی قبول درگه حق شدن را برای این موجود خاکی قابل درک و معنی می کند؟
پروردگار من ای دانای برون و درون پیش از این برآن بودم که برای وصول به درگاهت راههایی بس دور و دراز در پیش دارم، باید ساعت ها طی کنم و از منزلگه های خطرناک و ناپدید بگذرم حالا می فهمم که من از گل آدم شنیدم بوی تو. دیگر راهی در پیش ندارم که آنرا درنوردم ...... سر به آستان کبریائی ات به من عطاء نمودی هم اکنون که بار لیاقت حضور در میان کفر ستیزان جبهه های نور نصیبم شده است لازم دانستم برای چندمین بار دست به قلم برده تا چند سطری بعنوان وصیت بنویسم تا شاید خدا این دفعه را اگر نظری به حقیر نموده و مرا به میهمانی خویش قبول نماید و بسوی او پرواز کنم و این جان ناقابل را که روزی باید بپوسد و طعمه مارها و مورها گردد در راه کسی که خودش برای امتحان آنرا بمن عطا نموده فدا نمایم، یادگاری و پیغامی داشته باشم هر چند که من کوچکتر از آن هستم که به شما امت شهیدپرور پیغامی بدهم اولین پیام من به شما امت حزب ا... این است که:
مبادا از جبهه و جنگ وبعد از سازندگی و پشتیبانی از جنگ و از محرومان جهان فراموش نکنید و یا دلسرد شوید از نماز جمعه و دعا کمیل و ادعیه دیگر و دعا برای سلامتی امام و پیروزی اسلام و ظهور حضرت مهدی (عج) فراموش نکنید، البته دعای همراه با عمل چنانکه علی (باری عرض می شود) می فرماید: الدّاعی بلاعمل کالرّامی بلاوتر (کسی که بدون عمل دعا کند تیراندازی است که بدون زه بخواهد تیر بیفکند)
پس این طور نباشید که فقط دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج) و یا پیروزی رزمندگان اسلام می کنید و به همین کفایت نمایید بلکه اگر می خواهید هم امام زمان را که عمری است برای ظهورش دعای ندبه می خوانیدببینید و هم به .... یاری امام حسین (ع) که عمری در روزهای عاشورا می گفته اید:
فیالیتینی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً (ای کاش با تو بودیم پس نائل می گردیدیم به فوزی بزرگ) بوسیله جبهه بیایید و مبادا فکر کنید کناره گیری از این جنگ و انقلاب و کوشش نکردن در راه پیروزی نهائی، راهی است که مورد قبول حق و یا خوشنودی امام زمان(ع) باشد؟
دوماً از مبارزه با منافقین و متکبرین و سوداگران مرگ و افرادی که می خواهند فحشاء و بی بندوباری را دومرتبه در میان جوانان و نسل انقلاب رواج دهند فراموش نکنید پدر و مادر ها هم فرزندانشان را کنترل نمایند مواظب اعمال خود و دیگر دوستان باشند و با توکل به حق و امر به معروف از استعمار جلوگیری کنند و امّا ای معلمان مملکت و امیدهای آینده مملکت برای شکوفایی نونهالان انقلاب آیا می دانید که: پرورش دهندۀ نسلی از انقلاب هستید که فردا سنگینی ادامه راه انقلاب و مسئولیت طاقت فرسای خون شهداء بر عهدۀ آنهاست؟ پس خود دانستید که چگونه با این عزیزان و غنچه های نوشکفته رفتار کنید و چگونه این پیام شهداء و کسانی که این انقلاب با خون آبیاری و پرورش یافته است به آنها ابلاغ نمایید و این پیام راهم از حقیر به آنها برسانید که خوب درس بخوانید و از همین روزهای اوّل زندگی دلهایشان را که صاف و صیقلی است با خواندن قرآن و دعا و عمل به احکام اسلام همچنان صاف نگه داند و قدر زندگی کردن در زیر چتر اسلام را بدانند.
پدر و مادر عزیزم:
1- مبادا بخاطر من گریه و زاری کنید بلکه به داغهای دل امام حسین(ع) و جگر پاره پارۀ آن حضرت و به بدن قطعه قطعه شده امام حسین و دردهای دل حضرت فاطمه زهرا(س) و پهلوی شکسته اش گریه کنید و در مقابل از دست دادن حقیر، صبری زینب وار و فاطمه گونه در پیش گیرید
2- اگر شهادت نصیبم شد تا می توانید بخاطر این توفیق که نصیب من شده است خدا را شکر کنید و اگر موقعی خواستید ناراحت شوید به این فکر بیفتید که اگر امروز جسد مرا در حالی به شما تحویل می دادند که مرا از یکی از زندانهای انقلاب آوردند و بعنوان کسی که مخالف اسلام و انقلاب بوده چه می کردید آیا می توانستید به گلستان شهداء بروید و لاله های پرپر انقلاب و جنگ را ببینید
3- هرچند فرزند بدی بودم ولی مرا ببخشید و به مردم هم بگویید که من از همه آنها راضی هستم پس آنها هم مرا حلال نمایند تا دیگر مسئولیتی بر گردنم نباشد و بگویید که مردم برای آمرزش گناهان من حقیر دعا کنند تا خدا گناهانم را به حق آن مومنان عزیز ببخشد
4- از اینکه شما را ترک نمودم معذرت خدا چون اوّلاً می خواستم از سفرۀ پهن نعمات الهی برخوردار شوم و دیدم که بهترین موقع که بخواهم کاری انجام دهم همین حالاست دوماً دیگر نمی توانستم گریه مادران شهید و چشمهای منتظر طفلان یتیم شهداء را ببینم چون دیگر روئی برای نگاه کردن به خانواده شهداء و اسراء و مفقودالاثرها را نداشتم
5- در پایان خواهشمندم بخاطر اینکه من نتوانستم آن طور که باید به نیت مادرم عمل نمایم و در روزهای عاشورا در خدمت عزاداران هیئت مهدیه باشم از شما می خواهم که دعای عهد را به مدت 40 روز در مسجد بعد از نماز صبح بخوانید و اگر هم کسی خودش خواست جداگانه بخواند که چه بهتر در ضمن اگر دعای عهدی که خوانده اید مستجاب شد و پس از ظهور حضرت مهدی (عج ) در رکاپ آن عزیز قرار گرفتید و یا بزودی انشاءالله در همین سالها آنحضرت قیام نمود و شماها یا فرزندانتان آن حضرت را درک نمودید از شماها می خواهم که سلام ناقابل مرا بحضور حضرتش ابلاغ نمایید و بگویید: اسیری مشتاق دیدارتان بود ولی مرگ مهلتش نداد و اگر در این دفعه به کربلا نرسیدیم و من لیاقت زیارت حضرت امام حسین(ع) را نداشتم به شما بسیجیان و خانواده شهداء و همۀ ملت توصیه می کنم که در کنار مرقد حضرت امام حسین از ما فراموش نکنید چون ما اسیران بی چیز و فقیری هستیم
والسلام خدایا خدایا تا ظهور دولت خدا عزیز یا قائم مقامش را نگه دار آمین یا رب العالمین
مهدی اذان ظهر می گویند 18/11/64 ساعت 15/12
منبع: اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی