زندگینامه شهید جواد اسدالهی
شهید جواد اسدالهی درتاریخ 1/8/1341 درروستای چک نوزاد ازتوابع شهرستان درمیان درخانواده ای روستائی دیده به جهان گشود . پدرش روحانی روستای خود ومردی با تقوی بود. پس از طی دوران طفولیت کلاس اول دبستان را در روستای نوزاد که 2کیلومتر با محل زندگیش فاصله داشت گذراند . 7 ساله بود که پدرش ازدنیا رفت بعد ازآن به همراه خانواده به بیرجند آمد وازکلاس دوم تا پنجم دبستان را درمدرسه حکیم نزاری بیرجند گذراند سپس درسال تحصیلی 1350-1351به همراه برادرش به ورامین رفت وکلاس اول راهنمائی را درآنجا مشغول به تحصیل شد . تابستان همان سال (1351) به قم عزیمت نمود ودرکلاسهای درس آیت ا...گلپایگانی حضور یافت . دوسال بعد را دربیرجند به تحصیل ادامه داد و درسال 1354 موفق به اخذ مدرک سیکل شد . آنگاه به علت مشکلات اقتصادی خانواده و ضرورت اشتغال به کار ، درس را به مدت دوسال رها کرده و در معابر و میادین به کار عکاسی مشغول گردید . ازسال 1356 مجداداً به تحصیل روی آورده و صبحها را به کار مشغول وعصرها را درهنرستان به تحصیل دررشته صنعت پرداخت . همچنین درسال1356 واوایل 1357درشهرستان قم در تظاهرات شرکت کرده وبخصوص در جمع آوری وآتش زدن لاستیکها مشارکت می نمود . وی چند شیشه فیلم ازعکسهای امام را که درآن زمان انتشار آن ، شدیداً ممنوع بود تهیه و درقم تکثیر و توزیع می کرد . در11/2/1359 کلاس سوم هنرستان بود که درحین همکاری با بسیج وانجام مأموریت و نگهبانی ، دچار حادثه شده ودست اواز ناحیه باز و مورد آسیب و شکستگی قرار گرفت . خود او نیز قبلاً گفته بود دستش از ناحیه وسط بازو شکسته وحتی خورد شده بود . شهید عزیز یک هفته را دربیرجند بستری و سپس برای ادامه درمان به مشهد اعزام شد و مدت چهل روز را دربیمارستان دکتر فاطمی بستری شده و میله پلاتین در بازوی او کار گذاشته شد . تاهنگام شهادت نیز این میله دردستش بود پس از مراجعت از مشهد با همان دست شکسته به فعالیت ازجمله کشیک دادن در بسیج ادامه داد و درتاریخ 20/10/1359به همراه برادرش به عنوان داوطلب جبهه در بسیج ثبت نام کرد ویک هفته آموزشی رادرمحل باغ معصومیه سپری نمود . چون بسیج دو برادر را برای جبهه نپذیرفت او به رفتن اصرارداشت و به برادرش میگفت تو زن وبچه داری من امادگی بیشتر برای رفتن به جبهه دارم ولی بااین وجود برادرش به جبهه رفت اومدتی را تحمل نمود ولی بیشتر از آن طاقت نیاورد حدود دوماه بعد درمشهد وتهران به بسیج مراجعه کرد چون او رانپذیرفتند به بهانه دیدن برادر به منطقه جنگی دزفول اعزام شد . درجبهه ارپیجی زن بود وعلاقمند به رزم با دشمنان وبعثیان کافربود. حادثه 7 تیر وشهادت 72 تن ازیاران امام تأثیرفراوانی براوگذاشت وچنان تنفری در وی نسبت به منافقین وعوامل مخرب ایجادکرد که اودرادامه طریق وپیروی از خط ولایت مسمم تروقاطع ترحرکت نمود . ازصفات شهید میتوان اشاره کردبه اینکه او به واجبات ، بسیار پای بند بود که همیشه میگفت اگرروزی نماز صبح من قضا شود آن روز در کارهایم حتماً ناموفق خواهم بود صبح ها پس از نماز ، قران تلاوت میکرد شهیدعزیز دراواخرعمرش به مطالعه کتب دینی و جنگ ها وغزوات صدراسلام می پرداخت به همین دلیل اندیشه مبارزه بادشمنان اسلام دراو تقویت و حرکت اورابه سمت جبهه ها پررنگ ترمی نمود . شهید جواد اسداللهی انسانی رنج دیده ومحرمیت کشیده بود وبا سن کمی که داشت درامر معاش، خانواده اش رایاری مینمود و با تلاش فراوان آنچه رابه دست می آورد مقداری راخرج خانواده اش می نمود ومقداری از درآمدش را به دوستانی که احتیاج داشتند قرض میداد . ازهمان کودکی مطیع خانواده بود وخیلی ازکارها منجمله تهیه برخی وسایل مورد نیازخانه را به عهده داشت وبا دوستانش یکرنگ وصمیمی بود که عاقبت با سرنوشتی درخشان درتاریخ22/4/1360با ترکش خمپاره مزدوران بعثی درمنطقه عملیاتی مهران به فیض شهادت نائل شد .
منبع : اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیاد شهید وامور ایثارگران خراسان جنوبی