نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - نهاوند
وصيتنامه پاسدار شهید طهماسب وندالوند
شهادت ما براى آنها چقدر گران تمام مى شود و مسلما امام و ملت سكوت نمى كنند و اين ضد انقلابى ها را نابود مى كنند زيرا اين خون حسين است كه مى جوشد و خون همه ما را به جوش مى آورد.
کد خبر: ۴۶۱۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

زندگینامه پاسدار شهید طهماسب وندالوند
حضور در نماز جماعت و کسب فیض از محضر پدر، در کنار حضور در هیات های حسینی و مراسم های مذهبی، از او جوانی مذهبی و معتقد ساخت تا آنجا که با توسل به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به آرزوی دیرینش یعنی شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۶۱۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سیزدهم
در آنجا پزشک مخصوص هر چند ساعت می آمد و خونش را آزمایش می کرد. حال پدر بسیار وخیم بود و گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش می آمد. غلظت خونش وضعیت عادی نداشت و این از همه بیشتر دکتر را نگران کرده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوازدهم
گفتم: بابا من نمی خوانم. شما احتیاج به روضه ندارید. از این به بعد هر وقت خواستم شما گریه کنید فقط می گویم امام حسین(ع).
کد خبر: ۴۶۱۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت یازدهم
اصلا اول ماه خیلی ها میدانستند که پدر قرار است حقوق بگیرد و می آمدند. به خیلی از خانواده ها کمک می کرد. بی جهت نبود که همه می گفتند که او پدر ما هم هست، فقط پدر شما نیست
کد خبر: ۴۶۱۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دهم
صوت زیبای قاری در فضای با طراوت حیاط پیچیده بود. همه دیدند حاج آقا طالبیان همان جایی که درست زیر پایش چاله ای آب جمع شده بود به سجده افتاد. هیچ کس جز حاجی به این مسئله توجه نکرده بود که آیه ای را که قاری می خواند سجده واجب دارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت نهم
یک روز گفتم: باباجان تو پدر این پیکان را درآوردی و خرابش کردی. گفت: محمدحسین جان عیبی ندارد. مال دنیا است و ارزش غصه خوردن را ندارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۹

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت هشتم
بعد از سلام و احوال پرسی، می گفت: محمدحسین چه کار می کنی؟ بابا! نمازت را می خوانی؟ پسرم! نکند نماز را سبک بشماری.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۷

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت هفتم
گفت که بیاوریدم پایین. آوردنش پایین و گفتند که خوب چه می‌خواهی بگویی؟ گفت: ای بابا داشتید خفه ام می کردید که. صدای خنده همه آن کتک خورده ها و مامورها در ماشین پیچیده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت ششم
از شدت درد بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم چشم هایم را در اتاقی تنگ و تاریک باز کردم. در حال دعا و نیایش به خواب رفتم. پدرم را در خواب دیدم. مرا در آغوش کشید و گفت: پسرم مقاومت کن این دوره هم با همه سختی هایش می گذرد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت پنجم
پرویز ثابتی منفجر شد و شروع کرد به زدن خودش! با مشت و سیلی می زد توی سر و کله خودش و می گفت: من پدرسوخته این همه دارم تو را می زنم، آن وقت تو در حال مرگ می آیی و مرا مسخره میکنی و می گویی کُتَت را از کجا خریده ای؟! ای وای از دست شماها
کد خبر: ۴۶۱۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت چهارم
پدرم دوباره پاسخ داد: غیر مستقیم، بله! شما ما را مجبور به این کار کرده اید. صبح ها وقتی که قصابی می رفتم که گوشت بخرم؛ وقتی که دور میدان مجسمه عمله ها را می دیدم که بی صبرانه منتظر رفتن به سر کار هستند؛ وقتی که میدیدم گروه گروه کارگر و عمله بیکار تا ظهر یا عصر می ماندند! خون ام به جوش می آمد و تاب و برایم نمی ماند.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سوم
طرف حسابی خجالت کشید و فهمید که این طرف از آن بیدها نیست که با این بادها بلرزد و خیلی زودتر از آنچه فکر می کرده، لو رفته و با آدم ساده ای طرف نیست. با آن که او را با تخت به اتاق آورده بودند، بلند شد و با پای خودش از اتاق بیرون رفت!
کد خبر: ۴۶۱۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوم
1- هر حرکت و سکون به یاد خدا و برای خدا باشد. 2- نماز در اول وقت خوانده شود. 3- نماز به جماعت خوانده شود. 4- در هفته یک روز روزه گرفته شود.
کد خبر: ۴۶۱۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

مسئول بسیج رسانه نهاوند:
مسئول بسیج رسانه نهاوند گفت: با حضور خبرنگاران، مسئولان و امام جمعه شهرستان نهاوند از دو خانواده شهید رسانه تجلیل می شود.
کد خبر: ۴۶۰۸۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۰

وصيتنامه بسیجی شهید محسن كاكاوند:
برادران عزیز نگذارید دشمن بين شما امت حزب الله تفرقه بیندازد و شما را از روحانيت مبارز و متعهد جدا کند كه اگر چنين روزى فرا رسد آنروز روز بدبختى ملت و جشن ابرقدرتهاست.
کد خبر: ۴۶۰۵۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳

گذری بر زندگینامه بسیجی شهید محسن کاکاوند
پس از پیروزی انقلاب به نهاد تازه تاسیس بسیج مستضعفین پیوست و مشغول خدمت به خانواده محرومان و مستضعفان جامعه شد.
کد خبر: ۴۶۰۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳

وصيتنامه سرباز شهید احمد خزايى
راهى كه انتخاب كردم به جز راه الله نيست و از روى حرص به بهشت يا ترس از دوزخ نيست كه فقط به خاطر خدا و اسلام عزيز است و براى اينكه توانسته باشم رضاى حق تعالى را بجاى آورم و از تمامى جان و مال و كسان خود گذشتم و به يارى خداوند متعال جمهورى اسلامى در تمام جهان برپا خواهد شد .
کد خبر: ۴۵۸۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۸

سال ۱۳۵۴ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا پایان دوره راهنمایی ادامه تحصیل داد. از همان کودکی اهل کار و تلاش بود و سعی می‌کرد علاوه بر تامین مخارج زندگی خود کمک خرج خانواده نیز باشد. بسیار مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود و سعی می کرد با حضور در هیئت های حسینی و مجالس عزاداری اهل بیت درس آزادی و آزادگی بیاموزد.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۸

زندگینامه
حسین حاجی‌زاده، پنجم آبان ۱۳۳۳، در روستای نهاوند از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش فدرت‌الله، کشاورز بود و مادرش سیده‌بیگم نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. پاسدار بود. سال ۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر شد. بیست و هفتم خرداد ۱۳۶۴، در تاکستان مورد سوءقصد گروه‌های ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۷۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷