نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - جواد صحرایی
فروردین سال 1362 بود. روی خاکریز نشسته بودم. شهید شدن حمیدرضا رنجبر- همشهری و دوست صمیمی برادرم اصغر بدجوری حالم را گرفته بود. گریه می کردم. حال و روز خوبی نداشتم.
کد خبر: ۴۰۳۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۰

ماه ها قبل از شروع عملیات «والفجر 8»، نزدیکی های ساحل اروند کنار، گروهان های 1 و 2 از گردان یا رسول (ص) لشکر 25 کربلا بودند، داشتند آموزش ها، به خصوص غواصی را می گذراندند تا برای عملیات عبور از رودخانه ی اروند آمادگی کافی داشته باشند.
کد خبر: ۴۰۳۴۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۶

زمان جنگ رسم بود که سازمان های دولتی، مدیرها و کارمندهای خود را به جبهه اعزام می کردند. سال 1365 در فاو مستقر بودیم. بی سیم خبر داد. بخشدار «میاندرود» و «کیاسر»، سهمیه ی مدیرهایی هستند که این دفعه قرار است چند هفته مهمان محور، توی خط باشند.
کد خبر: ۴۰۳۲۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۲

سال 1365 بود. گردان «حمزه ی سیدالشهدا» لشکر 25 کربلا، بعد از عملیات والفجر 8، در هفت تپه مستقر بود. محسن قربانی، جانشین گروهان 1 گردان حمزه، کارش شده بود که هر روز «مفاتیح الجنان» را بگذارد زیر بغل اش و راه بیفتد یک گوشه ای.
کد خبر: ۴۰۲۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۷

در هورالعظیم بودیم، شهریور سال 1364. آماده می شدیم برای عملیات قدس. یک روز فرمانده لشکر- مرتضی قربانی- آمد به حاج جوشن گفت:حاجی! بچه ها رفتند هور تمرین بلم سواری و تیراندازی.
کد خبر: ۴۰۲۵۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۱

یک روز پسرخاله اسماعیل از فاو آمد اهواز، شهرک پایگاه شهید بهشتی تا سری به ما بزند و خستگی ای در کند. دو تا چتر منور خوشگل هم با خودش آورد. می خواست برای یادگاری با خودش ببرد شمال. با کلی سماجت، راضی اش کردم یکی از بدهد به من.
کد خبر: ۴۰۲۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۹

وقتی وارد پایگاه شهید بهشتی می شدم، دو تا چشم دیگر قرض می کردم که آدم های پدرم را بشناسم. یکی از آن ها آقای مهرزادی بود؛ مسئول ستاد لشکر. او همیشه آمار مرا داشت. می دانست بابا که منطقه است سرو کله ی من هم پیدا می شود.
کد خبر: ۴۰۲۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۷

اسرای عراقی در حلقه محبت رزمنده نونهال مازندرانی
این ها اسیر هستند. گناه دارند. دلم برای آن ها می سوزد؛ پارچ آب را گرفتم و از اولین اسیر شروع کردم و به همه شان آب دادم. احساس می کردم فرمانده ی این هایم. حس تسلّطی بر آن ها داشتم. همه شان بی سلاح بودند...
کد خبر: ۳۸۹۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۷