
اِماما! واسطهای بین من و حسین (ع) و خدایم باش
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید سینا پناه برهانی یکم مهر ۱۳۴۹، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش علی کارمند اداره کشاورز بود و مادرش مرضیه نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم مرداد ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای وادی رحمت زادگاهش واقع است.
در متن وصیتنامه این شهید گرانقدر چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
بارالها شکر و سپاسات میگویم که در این زمان و مکان مقدس به درگهات سلام و درود میفرستم. شکر برای همه نعمتهایت و حمد و ستایش بر ربوبیت و وحدانیت تو.
پروردگارا میخواهم زبان بگشایم و نوک قلم را برای ستایش تو بر صحن کاغذ آشنا نمایم. اما ترس دارم که بنده مخلص برای تو و برای رضای تو نباشم. ترسم از این است که دعاها و نمازهایم همه و همه مقبول درگاهت نباشند و مَنِ سیهروی، شرمنده درگاهت باشم.
خداوندا شرمندهام از تمامی گناهانم. شرمندهام که چند صباح در زندگی برای تو و برای رضای خلق تو کاری نکرده باشم. لحظهای به دور و برم مینگرم. چهرههای نورانی یارانت را میبینم. چنان غرق در عرفان و فضیلت هستند که نگرش جهان در مقابلش تیره و تار میباشد. در کناری چکاچک اسلحهها برای رزم را میشنوم و در کناری صحبت و دعاهای قبل از اعزام عاشقان را. میخواهم سخن آغاز کنم، اما بغض گلویم را میگیرد. میخواهم به گناهانم اعتراف کنم، اما قادر نیستم. میخواهیم آماده شوم، اما به رضایت.
خدایا چه کنم و چگونه نبرد نمایم همه یاران با هم برای شوق دیدارت رفتند و من خستهدل با کولهباری از غم و دوری تو در گردوغبار گم گشتهام. خدایا آمدهام تا این جان نا قابل را برایت هدیه دهم آمدهام تا این پوسته صدفی بی ارزش را برای قربت و عشق فدا نمایم. زیرا این را باور دارم که برای تو این جهان بسیار ناقابل است. در مقابل تو این جان جز پشیزی ارزش ندارد و نمیتواند داشته باشد. معبودا در لحظات اندک از جهنمت مرا نترسان تا از ترس آتش دوزخ بسویت آیم. به بهشت مژده نده تا برای نهایت ستایشات کنم. میخواهم تو را ببینم. میخواهم که از این جهان مادی و تنگ آزاد باشم، اما چه کنم که از گناهان همچو کوه استوار نمیتوانیم از جایم تکان بخورم.
سلام برای امامم، سلام بر پیر طریقتم که ما را همچو حسین (ع) از قید ظلم و فساد بسوى الله روانه ساخت. اماما به فرمانت به این مکان آمدم. اما لحظهای استواری تو را ندارم. میخواهم که رشید باشم، اما حبالنفس و دوری از روح پاک مرا میآزارد. به جهاد اصغر آمدم بدون جهاد اکبر. انشاا ... که تو واسطهای بین من و حسین (ع) و انبیا و خدایم باشی.
سلام بر عزیزانم انشاا... که در مقاومتها و عبادتها در مقابل احدِ واحد سرافراز بوده باشید. عزیزانم جبهه دیار دیگری برای قرب است. سعی کنید راهرو شهیدان باشید و پا بر خون عزیزان نگذارید. سعی کنید اعمالتان خالص و برای خدا باشد و از همه مادیات بدور باشید. مبادا امام عزیزمان را تنها بگذارید و این پیرِعاشق را در شعلههای خصم تنها بگذارید. اهل کوفه نباشید و به مادیات ننگرید. سعی نماید و همیشه و این جهان را واسطهای برای دریافت کمالات قرار دهید. خداوند نیز در این جهان چه کوچک و چه بزرگ را برای کسب ثواب و دوری گناه قرار داده است سعی کنید به سبحانا... بنگرید. بیشتر از این موقعیتها استفاده کنید، زیرا بسیار گران است و چه زود و چه دیر، انسان میمیرد و خوشا به حال آنکه در راه خدا با سرافرازی بمیرد و با شهادت شگفت در این جهان و با شهادت از این جهان برود. بدانید این جهان فانی است.
همسنگرام! اگر چه در سنگر نتوانستم آنطوری که بوده است تلاش نمایم، اما وصیتم این است که به داروخانه، برای فرار از دوزخ بنگرید و از کمی یاران و کثرت دشمنان نهراسید. انشاء ا... با روحیهای خالصانه در جبههها فعالیت کنید و آگاه باشید که هر سلاحی که از دست رزمندهای میافتد طوفانی را در بر دارد و کوهی را میافکند و ویران میکند انشاا... که در راه خدمت به انقلاب ثابت قدم بوده باشید.
پدرم و مادرم و برادرانم و سایر عزیزانم! مبادا در فراغم افسوس و گلهای داشته باشید. زیرا این جان بی ارزش بایستی فدا میشد. باید این خونها ریخته میشد. بایستی یاران میرفتند که این نهال انقلاب تشنه خون است و با آن رشد میکند ما بپا خاستیـــــــــــــ م و...
سینا پناه برهانی
شمال کارخانه نمك
(فـــــاو )
١٣٦٥/٤/٢٥
انتهای پیام/