همسر شهید"حسن خطیری نامنی" به نقل از همرزمان شهید می‌گوید: «به حسین آقا برادرش گفتند:حسن شهید شده، تو جلو نرو. وجود حسین پُر از خشم و اندوه بود. اسلحه خودش را گذاشت و سلاح حسن را برداشت و رفت. گفت: چطور داغ برادرم را تحمل کنم؟! چطور برگردم و زن و بچه او را ببینم؟! حسین هم رفت و ۱۰ دقیقه بعد پر کشید.» نوید شاهد سمنان در سالروز تولد شهید "حسن خطیری نامنی" مروری بر زندگی ایشان داشته است که تقدیم حضور علاقمندان می‌شود.

شهادت غریبانه دوبرادر در کنار هم


به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید حسن خطیری نامنی در چهارمین روز از خردادماه سال ۱۳۲۸ خورشیدی، زمینی شد و نور وجودش در خانه کاظم و فاطمه صغرا تابیدن گرفت. زندگی سخت دهه ۳۰ و سختی تحصیلات موجب شد که تنها شش کلاس درس بخواند و زودتر با فراز و فرود زندگی آشنا شود. از بیست و هفتم خرداد ۴۸ تا بیست و هفتم خرداد سال ۵۰ سرباز بود.

پس از آن از گرگان به دامغان آمد و از سال ۵۱ کارگر ذوب آهن البرز شرقی شد و ساکن روستای طزره دامغان. برای خود نام و اعتباری دست و پا کرد تا وقتی به خواستگاری صغری خانم غربا می رود حرفی برای گفتن داشته باشد.


زندگی مشترک

زندگی مشترک آغاز شد و فرزندش محمد هم در سال ۵۶ به دنیا آمد. با انقلابیون همراه شد تا در پیروزی انقلاب هم سهیم باشد. جنگ خانمان سوز هم او را نیز مانند بسیاری از پاکان این آب و خاک به جبهه فرا خواند و در آبان ماه سال ۶۰ راهی جبهه شد. فرزند دیگر او فاطمه نیز در همین سال روشنی بخش خانواده او شده بود. در سال ۶۳ ولادت رسول سومین فرزندش پیام آور خیر و شادی خانواده حسن بود.

کربلای پنج

اسفندماه همین سال رخت به جبهه جنگ کشید و مجروح شد. وظیفه پدری او را به خود خواند تا مدتی نزد خانواده بماند، اما در سال ۶۵ عضو سپاه پاسدارن شد و در عملیات کربلای پنج شرکت کرد تا خاک شلمچه خونش را فرو بَرَد و گواهی بر دلاوری و جانفشانی او در راه آرمان های مقدسش باشد.

شهادت غریبانه دو برادر در کنار هم

بالاترین مسئولیتش فرمانده دسته بود که بیست و دوم دی ماه سال ۶۵ ترکش خمپاره ای آنچنان از نزدیک و پشت سر به او برخورد کرد که پیکر بی سرش از پا افتاد و دست از پیکار کشید، اما برادرش، حسین بی درنگ سلاح او را به دوش گرفت تا خون برادر بی خون خواه نماند.

همسر شهید به نقل از همرزمانش می گوید:به حسین آقا برادرش گفتند:«حسن شهید شده تو جلو نرو.» وجود حسین پر از خشم و اندوه بود. اسلحه خودش را گذاشت و سلاح حسن  را برداشت و رفت. 

گفت:«چطور داغ برادرم را تحمل کنم؟! چطور برگردم و زن و بچه او را ببینم؟!»

 حسین هم رفت و ۱۰ دقیقه بعد پر کشید.

حسن و حسین دو کبوتر سبک بال، عاشقانه و بی ادعا از یک پنجره پرواز کردند و تا آشیانه خورشید بال گشودند. پیکر های به خون تپیده آنان بر دست های باوفای دوستان و در میان فریادهای عاشقانه شان تشییع شد و در جوار امام زاده اسماعیل طزره آرام گرفت.


تصاویر کمتر دیده شده شهید حسن خطیری نامنی

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۱۹
0
0
دوبرابر در یک روز به شهادت رسیدند شهید حسن وحسین خطیری ...خاک شلمچه گواهی چنین مردان راستین خواهد بود در روز قیامت
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده