شهید حجت الاسلام سیدکاظم موسوی هفتم تیر ماه 1360 در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری به شهادت رسید.
زندگي نامه شهيد حجت الاسلام سيد كاظم موسوي


نوید شاهد: سيد كاظم موسوي فرزند ميرزا موسي در سال 1314 ه .ش . در حسين آباد ميامي از توابع شاهرود متولد شـــد . از شش سالگي به مكتب رفت . در حاليكه خواندن  قرآن را مي آموخت سعي ميكرد سوره هاي كوچك را نيز حفــــظ كند . رد همان دوران خواندن و نوشتن بخشي از مقدمات درسهاي حوزه اي را نيز فرا گرفت. پدر بزرگش كه فـردي روحاني بود و توجه خاصي نسبت به نوة خود داشت ‚ امور تحصيلي وي را با دقت زير نظر گرفت و مخصوصا بـــــه حفظ آيات قرآن و بعضي خطب نهج البلاغه و مطالبي از ساير متون اسلامي تشويقش مينمود . در سن 13 سالگــي براي ادامه تحصيل به مشهد رفت . جلدين شرح لمعه را نزد حاج ميزا محمود مدرس ‚ رسائل و مطالب و كفايتش را نيز در خدمت مرحوم حاج شيخ قاسم قزويني خواند ‚ درس خارج را ابتدائا”‌در محضر ميرزا جواد تهراني فرا گرفت و بعد از آمدن مرحوم آيت الله ميلاني در جلسه درس خارج نيز شركت نمود و سپس اجاره را در حضورشان خواند . خلاصه درس را پس از خروج محضر استاد به عربي مي نوشتند  و با توجه به خط و ربط و شايستگي از نظر حفـــظ امانت و شيوه كتاب بعنوان مقررمرحوم آيت الله ميلاني پذيرفته شدند . بعد از گذراندن اين سطوح تحصيلي با دختر عموي خود ازدواج كرد و به تهران آمد. در اين زمان ضرورتا” سعي داشت در آمدي شخصي داشته باشد تا متكي يه كسي يا محلي نباشد .

در اوائل ماه مبارك رمضان سنة‌1336 ه. ش. اولين فرصت شغلي برايش پيش آمد و از وي بمنظور همكاري بـــــــا انتشارات كتب اسلامي دعوت شد . متعاقبا”‌به تصحيح مجلد اول تا چهاردهم ‚ و تحشيه و تصحيح و تخريـــــــج و مجلدات 35 تا 42  كتاب بحارالانوار مشغول شد ‚ در كنار اين وظيفه سنگين تصحيح كتب ديگري از جمله ارشــاد شيخ مفيد ‚ تفسير مقيتنينات الدور ‚ ادب النفس ‚ شواهد و مجمع البيان را عهده دار شد . در سال 1340 با استـاد فقيه مرحوم روزبه آشنا شد و دو سال بعد از طرف دبرستان علوي دعوت به همكاري شد . ايندو بزرگوار اغلب اوقـات عمر كوتاه دوستي را باهم مي  گذرانيدند و از اين مصاحبت چه بهره ها نبردند  و چه خاطراتي  كه بجاي نگذاشتند . يكي از اثرات و نتايج اين مؤانست پيدايش فكر تأليف كتابي بود كه بتواند مورد استفاده طالبين تحصيل رشته عربـي باشد ‚ زيرا با توجه به سنگين بودن متون درسي قبلي و عدم امكان استفاده از آنها وسيله همه علاقمندان ضــرورت وجود يك كتاب درسي مفيد و سهل المطالعه شديدا” احساس ميشد . اتخاذبه اين تصميم تا مرحله نيل به مقصــود مؤثر واقع شد و مجلات 1و2 عربي آسان در فاصله اي نه چندان دور از آغاز كار منتشر شد ( جلد 3و4 اين كتــــاب بعدا” منتشر شده است ) به موازات فعاليتهاي فرهنگي و تربيتي از تحصيلات دانشگاهي نيز غافل نبود و به رغـــــم مشكلات و مسئوليتهاي ياد شده بالاخره مدارج ليسانس و فوق ليسانس خود را در سالهاي1345 و 1350 در رشتـه زبان و ادبيات عرب طي نمود .

     در سال 1349 مسئوليت اداره انجمن اسلام شناسي خانم ها را كه وسيله مرحوم شاهچراغي بنيانگذاري شده بـود از طرف آقاي روزبه پذيرفت و با همه نقشي كه در جهت فعال نمودن و محتوي كار داشت مع الوصف انجمــــــــن را منسوب به مرحوم روزبه و خانمها را شاگردان ايشان خطاب مينمود . لازم به تذكر است كه درس اصول عقايـد را در جلسات خود آقاي روز به عهده دار بودند .

     خانمها را به فعاليتهاي اجتماعي در كنار تحصيل دانش تشويق مينمودند و استدلالشان اين بود كه در جهت رهــــا سازي جامعه از سلطه فرهنگي و سياسي اجانب و تقويت زمينه ها و بارور كردن انديشه هاي اسلامي نبايستي دست از تبليغ و ارشاد برداشت و اضافه مينمودند « چنانچه مانع كارتان شدند با تدريس خصوصي بكار خود ادامه دهيـد و به تعهدات مكتبي عمل كنيد » . برخي از موادي كه در انجمن تدريس مينمودند عبارت بود از عربي ‚ بلاغت ‚ نهـج البلاغه ‚ بعضي از متون عربي ‚ مطالعات مربوط به مناسبتهاي تاريخي – مذهبي ‚ و نيز موضوعات مختلفي بـــــــا استفاده از قرآن و روايات تدريس مي شد كه در صورت گرد آوري و تنظيم چندين كتاب با ارزش خواهد بـــــود از جمله تحليلي از واقعه عاشورا كه بدين منظور آغاز مقطع را قبل از رسالت پايمبر اكرم (ص) انتخاب ميكردند تـــــا مسأله با عمق هر چه بيشتر بررسي شود . همچنين در زمينه تعليم وتربيت و وظائف متقابل معلم و شاگرد بـــــــه تفصيل سخن گفته و كار كرده اند . اهتمام داشتند كه بعنوان مدرس از روحانيون دعوت بعمل بياورند تا بدينترتيب حوزه اي ها را با دانشگاهيان آشتي داده و نيز در اين ميان براي خانمها ‚ معلمين اخلاق جذب نموده باشند .

در سال 1350 مدرسه راهنمائي دخترانه روشنگر و پس از آن دبيرستان روشنگر را تأسيس كرده و در برنامــــــــه ريزيهاي پرورشي ‚ آموزشي و اجرائي مريوط بمدرسه و نيز تربيت معلمين مدرسه نظرا” و عملا نقش بسزائي ايفــــا مينمود . جالب اينجاست كه اولا نقش ايشان « نظارت عاليه » به مفهوم كذائي خود نبوده بلكه عملا كار ميكردنـد و ثانيا اگر نتيجه مثبتي گرفته ميشد كه حتما هم همينطور بود آنرا به همكاران نسبت مي دادند نه به خود . بلا فاصله پس از انقلاب بعنوان نماينده امام در وزارت اموزش و پرورش منصوب شدند . در زمان تصدي آقاي رجائي مشــــاور عالي وزارتخانه بودند و همزمان با كار مشاوره عضويت دادگاه تجديد نظر اداري ‚ شوراي انتخاب نشريه وزارت ارشـاد اسلامي ‚ شوراي سازمان پژوهش و برنامه ريزيي آموزشي و شوراي سازمان نو سازي توسعه و تجهيزات مـــدارس را نيز دارا بودند .
آخرين سمت اداري ايشان معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش بود .

  سه روز در فاصله بين دو نماز ظهر و عصر ( كه هر روز به جماعت در محل سازمان پژوهشي برگزار ميشد و ايشـــان مطالبي بيان ميداشتند ) بجاي صحبتهاي معمول كه بيشتر مسائل اخلاقي ‚ تربيتي ‚ سياسي ‚ اجتماعي بود بـــــه بحث پيرامون اوضاع جبهه اختصاص داده و كليه دريافتها و تجربيات خود را از سفر چند روزه بازگو و با دقت بـــــه تجزيه و تحليل مسائل مي پرداخت ‚طوريكه مستمعين پس از شنيدن اين سخنان در  خود احساس آمادگي بــراي عزيمت به جبهه نموده و اين معني را اظهار ميداشتند . پاسداران انقلاب و سربازان جبهه را زنده واقعي ميدانسـت و مي گفت : دوست دارم هر پنج فرزند پسرم پاسدار باشند و از اين خانه سرباز اسلام بيرون بيايد » و به شهادت عشق ميورزيد و  سرانجام در راه اعتلای اسلام و خون شهدا خود در 7 تیر ماه 60 در فاجعه حزب جمهوری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
     
    
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده