در وصيت نامه شهيد يعقوب على بخشى آمده است؛ شما اى مردم ايثارگر و مسلمان، شمايى كه در همه جا و در همه حال يار اسلام و انقلاب بوديد ببينيد كه تن بى سر حسين به دختر خود سكينه چه مى گويد. براى من بلند بلند گريه بكنيد، يعنى اى شيعيان براى من اشك بريزيد تا اسلام زنده بماند.
براى من اشك بريزيد تا اسلام زنده بماند
نويد شاهد مازندران مرورى دارد بر وصيت نامه شهيد يعقوب على بخشى كه در ادامه به آن مى پردازد؛
شهيد يعقوب على بخشى فرزند صمد در هفتم مرداد ماه سال 1340 در خلخال محله تنكابن در خانواده اى مذهبى و ساده چشم به جهان گشود. شهيد بعنوان نيروى رسمى سپاه پاسداران مشغول به خدمت گذارى شد. سرانجام پس از گذشت 2 سال و 3 ماه جنگيدن عليه دشمن بعثى در تاريخ 23 دى ماه 1365 در منطقه شلمچه به فيض شهادت نائل مى آمد.

متن وصيت نامه شهيد:
با سلام و درود و با عرض ادب به پيشگاه احديت و به آقا امام معصوم حضرت مهدى و سلام بر امام عزيز اين بت شكن تاريخ و نجات دهنده همه ما از زير چكمه هاى ستم شاهى و نجات دهنده و آگاه كننده همه مسلمين و انسانهاى كره خاكى از دست و چنگال و هوش در غالب انسان.

وسلام بر محمد مصطفى (ص)، على مرتضى(ع) و زهراى مرضيه و حسين مجتبى و حسين اباعبدالله و زينب رسوا كننده يزيد و عالم به فلسفه و قانون حضرت زهرا كه همان قرآن محمد(ص) بود و اين نشان دهنده راه عفت و ايثار و مقاومت در برابر همه دشمنان خون ريز و جاهل به تمام معنا و همه ى مصيبت هاى دشت كربلاى خون گرفته حسين و جانبازان حسين.

سلام اى پدر بزرگوار و زحمت كشيده و رنج ديده در طول مدت زندگيت، پدر جان تو پدر مؤمن و زحمتكش براى ما بودى و ما هم قدر زحمات شما، و همه اين زحمت ها براى اوست كه ما را آفريد و به ما جان داد و يك موقع هم جان همه را مى گيرد.

وسلام بر مادر بزرگوار و زحمت كشيده، چه زحماتى را كه ما اندكى آن را شاهد بوديم و خود با چشمان مان مشاهده كرديم. مادرجان تو در ايمان مادر مؤمن و پرهيزگار بودى و شيرت را پاك و معطر با اشك چشمت كه آن هنگام براى مولاى مان حسين گريه ميكردى آن اشكت در شير ما عجين شد و در كالبد و روح مان رفت و ما خود را با يارى خدا به صف مولايمان حسين رسانديم و براى او جنگ كرديم و از خون او حراسن كرديم. پس تو اى مادر تو براى حسينت يار و كمك فرستادى و خوشحال و شادان باش و در پيشگاه حضرت زهرا سرت را بلند كن و با عرض ادب بگو من هم براى حسينت يار فرستادم.

وسلام بر برادران مؤمن و راس قامت و شما برادران با وفا براى اسلام و ياران اسلام بوديد و هستيد و ماها كه برادران شما بوديم ما را دوست مى داشتين و شما پرچم اين پاسدار رشيد كه در مقابل شماست بر حسب وظيفه الهى و شرعى براى رضايت حق تعالى علمش را من حقير برداشتم و به راه افتادم و اين علم از نظر ظاهر از دستم افتاد، بلند كنيد و ابوالفضل گونه بر صف دشمنان اسلام و قرآن زنيد و آنان را ذليل و خار گردانيد و هميشه ياور حسين و همراهمان امام زمان(عج) باشيد تا آنان را خوشحال كنيد و به وظيفه الهى خود عمل كنيد اين وظيفه چه جنگيدن با اسلحه و يا ابزار جنگ باشد، چه جنگ اقتصادى و سياسى.

و تواى همسرم، من را خيلى عفو نمايى كه زندگى كوتاهى با من داشتى و در طى اين زندگى كوتاه مدت همسر خوب و مؤمن برايم بودى و آن گريه هايى كه براى حسين و اهلبيت مى كردى برايم سر مشق بود. من در اين مدت زندگى جز خوبى و انسانيت و ايمان چيزى نديدم و خداى رحمان از شما راضى باشد و من هم از شما راضى هستم و در راه سرورت زينب رفتى و تو هم زينبى هستى و هميشه و در هر حال در قلب خود ذكر خدا را داشته باش و دنبال رو راه زينب باش و ببين زنان مؤمن و با وفاى صدر اسلام چكار كردند در مقابل ناملايمات زندگى تو هم را آنان را نصب العين خود گردان.

و شما اى مردم ايثارگر و مسلمان، شمايى كه در همه جا و در همه حال يار اسلام و انقلاب بوديد ببينيد كه تن بى سر حسين به دختر خود سكينه چه مى گويد. براى من بلند بلند گريه بكنيد، يعنى اى شيعيان براى من اشك بريزيد تا اسلام زنده بماند.
منظور از حرف آقا تنها اين نيست بلكه اسلام تنها با گريه سرپاه و حركت و خروش و جوش بركت نمى دهد و حركت نمى كند بلكه جهاد با زبان قلم و با شمشير لخت و برهنه، يعنى با ابزار و عدوات اين زمان و در كنارش غيرت و شرف و مردانگى و رحم و نماز كه اول هر چيز است، چون تمام جنگ بر سر نماز است.     «والسلام» 

مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/
انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده