عامل ساواک که زمانی پای درس شهید دستغیب در مسجد جامع تلمذ می‌کرده، درباره صحت و سقم حرف‌های ایشان دچار تردید می‌شود و این کشش، خواندن رمان «آواز، بچه، آتش» را دوچندان می‌کند.

به گزارش نوید شاهد به نقل از ایبنا؛ سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، رئیس حوزه علمیهٔ فارس، نماینده ولی فقیه در استان فارس، امام جمعه شیراز، در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ به شهادت رسید. به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهید محراب، در گزارش زیر، رمان « آواز، بچه، آتش» منتشر شده از سوی انتشارات جمکران را مرور می‌کنیم.

«آواز، بچه، آتش» رمانی بر اساس زندگی شهید محراب
 
رمان « آواز، بچه، آتش» حاصل مدت‌ها تحقیق و پژوهش اکبر صحرایی است؛ نویسنده‌ای که با مراجعه به پرونده آیت الله شهید دستغیب در ساواک و مصاحبه‌های متعدد، تسلط خوبی بر موضوع پیدا کرده است. وی با هنر داستان نویسی و داستان پردازی، بخش‌های زیبایی از زندگی، سلوک و رفتار شهید دستغیب را به تصویر کشیده است.
 
این کتاب حاوی نکات جذابی است که به شیوه مستند داستانی نگارش یافته است. جزئیاتی که در کتاب به آن پرداخته شده، معمولاً از نظر افرادی که محققانه به جریانات اجتماعی نگاه نمی‌کنند، پنهان می‌ماند و برای پژوهشگران تاریخ انقلاب مفید و قابل استفاده است.

از دیگر بخش‌های جذاب رمان پرداختن به لحظه‌های انقلابی شهید دستغیب و تلاش عوامل رژیم برای ساکت کردن آیت الله یا منزوی کردن ایشان است.
 
دراماتیک ترین بخش کتاب، مربوط به نفوذ عامل ساواک است. عاملی که زمانی پای درس شهید دستغیب در مسجد جامع تلمذ می‌کرده، در واقع نفوذی رژیم است که درباره صحت و سقم حرف‌های دستغیب دچار تردید می‌شود و این کشش خواندن رمان را دوچندان می‌کند.
 
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

از ساختمان ساواک که بیرون آمد، ندانست چرا برای اولین‌بار با این صراحت با دکتر مخالفت کرد. اما حس خوشی داشت. برای اولین‌بار خودش بود و مستقل. شاید مزۀ چیزی زیر دهنش رفته بود که خروارها از آن، زیر زبان دستغیب بود. پیاده‌رو منتهی به چهار راه زند را گرفت و قدم زد. لیست را بیرون آورد و فکر کرد: «از بین ببرمش! نامردی… شاید غلامی یا ساواکی دیگه‌ای تعقیبم کرده باشه؟ تو خونه راحت لیست رو از بین می‌برم… دکتر بدجوری به کیف زُل زده بود. مشکوک شد… ممکنه بریزن و لیست رو ازم بگیرن… بهتره یه راست برم خونۀ دستغیب»
برگشت و به عقب سر نگاه کرد: «وای غلامی!‌».
به سرعت لیست را از کیف در آورد و همین‌طور که سرعتش را زیاد می‌کرد بی‌اختیار چپاند توی دهانش. جوید و جوید و بلعید!
 
اکبر صحرائی متولد 1339 دانش‌آموخته رشته مدیریت دولتی، داستان نویسی را از سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. از جمله آثار او می‌توان به از 270 به شاخه گل سرخ، آرزوی چهارم، دار و دسته دارعلی، حافظ هفت و کاش کمی بزرگ تر بودم اشاره کرد.
 
کاش کمی بزرگ تر بودم، از او، توسط سوفیا کوتلاکی به زبان انگلیسی برگردانده شده است. این کتاب برگزیده دوازدهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس در سال ۱۳۸۷، چهارمین دوره جایزه کتاب فصل در زمستان ۱۳۸۶ و دومین جشنواره کتاب سلام ویژه نشریات خردسال، کودک و نوجوان در حوزه علمیه قم شده است.
 
صحرایی با نگارش رمان حافظ هفت در پنجمین دوره جایزه ادبی جلال عنوان برگزیده را به دست آورد و در پنجمین جشن فرهنگ فارس، با مجموعه داستان «خمپاره‌های خواب‌آلود»، جایزه اول داستان را کسب کرد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده