در آستانه سالروز جنگ 33 روزه منتشر می شود:
شنبه, ۲۳ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۳۲
دكتر رفعت سيد احمد انديشمند مصري و رئيس وقت مركز پژوهشهاي راهبردي يافا ـ قاهره درباره سيد حسن نصرالله نوشته است: اوج فداكاري او وقتي بود كه پسر بزرگش هادي را (1997) در راه خدا تقديم كرد و نماد فداكاري شد و با اين كار، ارزشهاي موروثي صاحبان سياست در لبنان را به لرزه در آورد.

نصرالله،‌ طلايه‌دار مبارزه

نوید شاهد: دکتر «رفعت سید احمد»، رئیس «مرکز پژوهش های راهبردی یافا»، در قاهره، از اندیشمندان مصری نامدار ضدآمریکایی و ضدصهیونیست است. او در ماه های ژوئیه و اوت گذشته با چاپ دو مقاله درباره «هولوکاست» در روزنامه اللواء الاسلامی، خشم سفارت آمریکا در قاهره را برانگیخت و در پی دخالت سفیر آمریکا، «محمد الزرقاوی»، سردبیر روزنامه مزبور بر کنار و آقای رفعت سيد احمد از مقاله‎نويسی در روزنامه مزبور منع شدند. دکتر رفعت سيد احمد، رئيس مركز يافا، آن دو مقاله را با استناد به منابع غربی و يهودی از جمله مقاله‎های «ژوزف گينزبرگ»، آلمانی يهودی‌تبار که توسط محافل صهیونیستی ترور شد، نوشته است.

آقای رفعت سید احمد تاکنون کتابهای متعددی از جمله: زندگینامه شهید سید عباس موسوی دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان، زندگینامه و آثار شهید دکتر فتحی شقاقی، دبیرکل فقید جنبش جهاد اسلامی فلسطین، کتاب «آینده مقاومت اسلامی در لبنان» و کتاب «قرآن و شمشیر: پرونده اسلام سیاسی در مصر» نوشته است. همزمان با حمله گسترده نظامی اسرائیل به لبنان در ماه ژوئیه گذشته، کتاب «سید حسن نصرالله: شهروند انقلابی که از جنوب لبنان برخاست» توسط رفعت سید احمد منتشر شد که پرفروش‎ترین کتاب نمایشگاه بین‎المللی کتاب دمشق بود.

شاهد یاران نظر به اهمیت دیدگاههای این نویسنده مصری درباره سید حسن نصرالله، یکی از مقالات این کتاب را ترجمه کرده است که از نظرتان می‎گذرد:

روزی، پس از آن که تاریخ دگرگون شده دوباره نگاشته شود و بررسی تاریخ را افرادی شریف بر عهده گیرند، «سید» نشانه‏ای برجسته و روشن نه تنها در تاریخ کشور یا منطقه، بلکه در تاریخ معاصر جهان به شمار خواهد آمد. منظور ما از «سید»، دبیر کل حزب‌الله لبنان، حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله است. او از نسل پیامبر اکرم(ص) و اهل بيت طاهر او يعنی علی، فاطمه، حسن و حسين(ع) است.

تاریخ از سيد به عنوان نماد عزت و كرامت در جهان ياد خواهد کرد. هر جا كه عزت و كرامت در روش يا موضعگيری کسی جلوه­گر شود، تاريخ از او به عنوان يكی از تاريخسازان ياد خواهد كرد. گرچه مساحت کشور او محدود و تعداد شهروندانش اندک و توان ساختار اقتصادی و نظامی ­لبنان اندک و تركيب سياسی و فرقه‎ایش‌ متضاد است، اما سيد آمده است تا همۀ اين معيارها را زير پا گذارد و مجد و شكوه لبنان را كه اشغالگران و مزدوران از بين برده بودند، به آن بازگرداند و كشور كوچكش را بر فراز قلۀ بزرگی و سروری نهد و سلطه‌جويان و مستكبران را وادار به شناسایی فضل و جایگاه کشور كوچك خود كند.

سید حسن نصرالله نماد حماسۀ جهادی است كه مسير تاریخ را در سكوت مشرق زمين،‌ سرزمينی كه به مصيبت و بدبختی و خضوع مبتلا بود، دگرگون ساخت. حماسه سید حسن نصرالله تنها یک پیروزی گذرای حزبی جهادگر که رهبرانش اسوه و الگو بودند، نيست، بلکه داستان زندگی کاملی است که تاریخ را در یک لحظه خلاصه و گردنکشان را مجبور کرد عقب‌نشینی کنند و از فساد و طغیان در زمین دست بردارند.

این اغراق یا بازی با الفاظ نیست. مردی که از او سخن می­گوییم و در سال 1960 متولد شده، توانسته است از رهگذر یک مثلث ارزشی، تاریخ را دوباره بنویسد و کشورش (لبنان) و حزبش (حزب‌الله) و مقاومتش (مقاومت اسلامی) را به عنوان قدرتی بزرگ در برابر زورمندان و باج خواهانی قرار دهد که می ­خواهند نقشه دنیا را تغییر دهند و نقطه آغاز آنان همین منطقه است. آنها می‎خواهند هویت این منطقه را نادیده بگيرند و ماهیت آن را تغییر دهند.

محال است که قدرتهای سلطه‏گر در جهانی که می‎خواهند بر پایه جنایت و دزدی و ویرانی کشورها بنا کنند بتوانند این حزب مقاوم و سید و رهبر آن را تحمل کنند. مثلث ارزشی سید حسن نصرالله به صورت الگو و راهكار تازه‏ای برای دیگران در آمد، يعني کسانی که می‏خواهند بر دشمنی پیروز شوند که نه تنها خاک و سرزمینشان، بلکه عقل و روحشان را اشغال و بیست هزار تن از یاران آنان را به مزدور تبدیل کرده است، آن هم در کشوری که جمعیت آن از پنج میلیون نفر هم تجاوز نمی‏کند، بايد چنين شيوه‌اي را در پيش گيرند. راهكار حسن نصرالله، تجلی ارزشهایی است که اعتماد به نصرالله، فداکاری و اسوه بودن و ترتیب اولویتها ارکان اصلی آن هستند؛ ارزشهایی که اگر کسی از آنها برخوردار باشد، حتماً پیروز خواهد شد، همان گونه که «ابوهادی»، خود این ارزشها را داشت و با ايمان به آنها پیروز شد. و راست گفت خدای بزرگ و بلند مرتبه «وکان حقاً علینا نصر المؤمنین».

تاریخ نوین لبنان حاکی از آن است که اسرائیل از سال 1948 تا سال 1978 چندين بار به خاک لبنان تجاوز و آن را اشغال و طبق معمول زمینهای زراعی، انسانها و مراکز حیاتی را ویران كرده‌ است. چهار سال بعد، در سال 1982، آمدند تا به بزرگ‌ترین یورش فزونخواهانه خود جامه عمل بپوشانند و به بهانه طرد مقاومت فلسطینی که در آن زمان در لبنان مستقر بود و عملیات نظامی محدودی را از خاک لبنان در فلسطین اشغالی انجام می­داد، مراکز فرماندهی یاسر عرفات و نیروهای مقاومت فلسطینی را در بیروت و حومه این شهر محاصره کردند تا او تسلیم شد و نیروهایش در نه کشور عربی توزیع شدند.

از آن روز لبنان همواره با خطر اشغال روبه‏رو بود و اشغالگران در آرامش کامل در خیابان الحمراء و حومه شرقی مسیحی‌نشین بیروت رفت و آمد و هتل «الکسندر» بیروت را به مرکز نظامی خود تبدیل کردند. در آن زمان ناامیدی و یأس سراسر وجود بعضی از مبارزانی را که پیش از آن با اشغالگران می‏ جنگیدند، فرا گرفته بود تا جایی که برخی از آنان (از جمله برخی از شاعران چپگرا) از فرط ناامیدی دست به خودکشی زدند، گویی که این تنها راه مبارزه با اشغال گریست. برخی دیگر به مقاومت پنهانی غیر فعال پیوستند که تأثیر چندانی در روند اشغالگری و محورهای اصلی آن نداشت.

در چنین شرایطی حزب‌الله متولد شد. تأسیس حزب‌الله واکنش طبیعی شکست یا ناتوانی راههای دیگر مقاومت یا خودکشی در درگاه اشغالگران بود. حزب‌الله با وزش انقلاب اسلامی در ایران در اوج یأس و ناامیدی متولد شد. ایران در پدید آوردن نسل جدیدی از اسلامگرایان انقلابی سهیم بود و ارزشها و فرهنگ تازه‎ای را گسترش داد که «مقاومت»، اولین مرحله آن را تشکیل می­داد.

در بقاع غربی و دقیقاً در شهر بعلبک، اولین هسته این حزب جوان و مقاومت مسلحانه آن شکل گرفت، مقاومتی که چند روز پس از سقوط بیروت آغاز به کار کرد. با شکل‎گیری حزب، مقاومت با اسلحه پیوند خورد و حزب‌الله پس از انجام چند رشته عملیات قهرمانانه و کم‌نظیر، نام خود را رسماً اعلام کرد. در رأس آنها، عملیات شهید احمد قصیر در روز 11/ 11/1983 بود که آغاز دوران عملیات شهادت طلبانه به شمار می‏رود. احمدقصیر که خودروی حامل صدها تن مواد منفجره را می‎راند، وارد مقر فرماندهی نظامی اسرائیلیها در شهر صور شد. انفجار خودرو همه جنوب، از جمله روستای محل تولد احمد را که مجاور محل انفجار بود به لرزه در آورد. همه لبنانی ها ازجمله پدر آن شهید (که نگارنده بعداً با او دیدار کرد) شادمان شدند. پدرش دو سال بعد فهمید که پسر او این عملیات بی‏نظیر را انجام داده است. رهبران حزب جدید يعني حزب‌الله که چند روز پس از آن انفجار شکل گرفت، ولی بعداً اعلام موجودیت کرد، این خبر را به او اعلام کردند.

بنابراین حزب‌الله تشکیل شد و مقاومت مسلحانه یا شاخه نظامی آن که مقاومت اسلامی نام دارد، در اوج جنگ و در بحبوبحه بمباران و خون شکل گرفت. سید حسن نصرالله یکی از بنیانگزاران برجسته حزب‌الله بود. او از همان آغاز، توجه همگان را به نبوغ و علم و اخلاص و جهاد خود جلب کرد. دو معلم برجسته و شهیدش، یعنی شیخ راغب حرب، پیر مقاومت در جنوب که در سال 1984 به شهادت رسید و شهید سید عباس موسوی، دبیر کل سابق حزب‌الله که در فوریه 1992 شهید شد، علاقه زیادی به او داشتند و ارزش های ایثار و فداکاری و آگاهی زود هنگام نسبت به صف‎آرایی دشمنان و دوستان را در ذهن و ضمیر او کاشتند.

نظریة تهدید و پاسخ دانشمند و مورخ معروف انگلیسی «آرنولد توین‌بی»، نقش خود را ایفا کرد. وقتی تهدیدی وجود دارد باید راهی برای پاسخ به آن جست و لبنان با ظهور «سید» به تهدید بزرگی تبدیل شد که نقطه عطفی در تاریخ نوین پس از استقلال آن به شمار می‎آید.

زمانی که لبنان کاملاً اشغال شد و پایتخت آن سقوط کرد، حزب‌الله پديد آمد. بیروت نخستین پایتخت عربی بود که در عصر جدید زیر گامهای اشغالگران سقوط مي‌کرد. این تهدید، باعث به وجود آمدن پاسخی شد که دیگر نمی‏توانست تنها از ابزارهای جدید بهره گیرد. عقیده و ایمان به خدا و اعتماد به پیروزی و ترتیب صحیح اولویت ها و آمادگی رهبران برای شهادت، ابزار و محور حرکت حزب‌الله بود که در آن زمان «سید» در قلب آن حضور داشت و در اقلیم التفاح می‏جنگید و به عنوان رزمنده­ای پرتحرک، در همه جبهه‎های جنگ حضور داشت.

در آن زمان، شهید شیخ راغب حرب، پس از آن که با صلابت علیه نیروهای اشغالگر در جنوب لبنان جنگید، به شهادت رسید. وقتی فرمانده اسرائیلی که روستای او را اشغال کرده بود، خواست با او سخن بگوید یا با او دست بدهد، او در میان جمعیت کثیری که در آنجا گرد آمده بودند،‌ از سخن گفتن و دست دادن با او خودداری کرد و این سخن مشهور خود را گفت که «سخن گفتن، موضعگیری و دست دادن، به رسمیت شناختن دشمن است».

شهدا و شهادت‌طلبان دیگری، خون خود را در راه مقاومت اسلامی تقدیم کردند، مقاومتی که سعی داشت تا آنجا که ممکن است خود را از فتنه ­ها و بیماري های جنگ داخلی لبنان دور نگاه دارد. از این روی، مقاومت بیش از دوستان مورد احترام دشمنان قرار گرفت.

پس از به وجود آمدن اختلافاتی در میان شیعیان مبارز، آنان به دو گروه تقسیم شدند: جنبش امل به رهبری نبیه بری و حزب‌الله به رهبری سید عباس موسوی. کفه کمیت و کیفیت جهادی حزب‌الله به تدریج سنگین‏تر می­شد تا اینکه در سال 1990 صدام حسین به کویت حمله کرد. حزب‌الله در آن زمان از سوی دوستان و دشمنان در محاصره بود و این فضل‌الهی بود که معادله‎های منطقه‏ای به سود وی تغییر یافت. سوریه سرگرم جنگ کویت بود و ایران وارد عمل شد و حزب‌الله را از درگیریهای دوستان و دشمنان نجات داد. این حزب به‌تدریج توانست نیروی کوبنده خود را دوباره به دست آورد و همۀ جنوب را تحت سیطره مقاومت گيرد.

خون شهیدان، توانایی و قدرت تصمیم‌گیری این حزب را بالا برد. شهادت دبیر کل حزب‌الله در فوریه 1992 نقش زیادی در شعله‏ور ساختن روحیه جهادی و گسترش دایره آن داشت. یهودیان به خاطر حماقت هميشگي و مادي خود، در آن زمان فکر می‏کردند که با از بین رفتن رأس مقاومت، به‌ زودی پیکره آن را نیز در هم خواهند شکست یا تضعیف خواهند کرد. اما به قول شهید فتحی شقاقی بنیانگزار جهاد اسلامی فلسطین، «حزبی که دبیر کل آن به شهادت می رسد هرگز شکست نخواهد خورد». وی این جمله را زمانی گفت که خبر شهادت سید عباس موسوی را شنید. دشمن غافلگیر شد، زیرا کسی که بعد از سید عباس، رهبری را به عهده گرفت تواناتر، برجسته‏تر و غیرتمندتر بود و روحیه جهادی قوی‎تری داشت. پیروزی، تجلی اراده خداوند بود که می‎خواست این کشور و این حزب را پیروز گرداند.

سید حسن نصرالله دبیر کل حزب شد. جوانی که در آن زمان هنوز سی سالش تمام نشده بود، تجربه جنگ و مبارزات عملی را از سال 1982 تا 1992 داشت و از تجربه فهم دینی از زمان شاگردی امام موسی صدر بنیانگزار جنبش امل برخوردار بود و چندان آگاه و هوشیار بود که فتنه‎های فرقه‎ها و درگیریهای کشنده و مرگبار آنان را پشت سر گذاشت. «سید»ی روحانی به دبیر کلی حزب‌الله رسید که حکمت و دانش و روحیه انقلابی را از زمان جدش امام حسین(ع) تا معلم و استاد و دوستش، سید عباس موسوی به ارث برده بود.

نصرالله،‌ طلايه‌دار مبارزه

«سید» آمد

مرحله تازه‎ای نه تنها در تاریخ حزب‌الله که در تاریخ لبنان و سراسر منطقه آغاز شد. این مرد چنان که می‏گویند با سرنوشت همدست و همپیمان بود؛ سرنوشت تحولات بزرگ و نبردهای عظیم در منطقه و جهان و هر جایی که محور آن نبرد با اسرائیل باشد. در دوره او چند نبرد بزرگ صورت گرفت که برجسته‎ترین آنها جنگ ژوئیه و آوریل 1996بود که دشمن در آنها آشکارا به شکست خود در مقابل حزب‌الله اعتراف کرد. در سال 1997 فرزندش هادی که در خط مقدم می‎جنگید به شهادت رسید. حادثه انصاریه (1997) نيز که 15 افسر و سرباز زبده اسرائیل در آن کشته شدند در همین دوران بود. در دوره رهبری سید حسن، قدرت اسرائیل و ارتش 20 هزار نفری مزدور آنتوان لحد ضعیف شد و دیگر قادر به جلوگیری از حملات 15 هزار نفری مقاومت نبودند. اسرائیل و آمریکا هم قادر نبودند جلوی رشد گسترده ملی و مردمی سید حسن نصرالله را بگیرند.

استقبال وسیع مردم و پیوستن به نیروهای مقاومت، پیروزی 25 ماه مه 2000 را به تقدیر سرنوشت‌سازی تبدیل کرد که هیچ کس را یارای ایستادن در برابر آن نبود. تیتر اول روزنامه اسرائیلی «هآرتص» در شامگاه روزی که اسرائیلی ها گریختند، بهترین نشانه پیروزی حزب‌الله در دوره حسن نصرالله بود، این روزنامه در شرح گریز اسرائیلیها از جنوب لبنان چنین نوشت، «روز ذلت و خواری در اسرائیل فرا رسید».

اینک که بیش از شش سال از روز ذلت و خواری اسرائیل و پیروزی حزب‌الله گذشته است، با کمال واقعگرایی و آرامش می­پرسیم، «چرا وقتی همه شکست خوردند، الگوی مقاومت سید حسن نصرالله پیروز شد؟» پاسخ صریح این است که سید حسن نصرالله از چیزی برخوردار بود که ما به آن «فهم پیروزی» می‎گوییم.

محورها و شرایط فهم پیروزی از این قرارند:

1. اعتماد به خدا و یقین به این که خدا کسانی را که او را یاری کنند، یاری می‌کند.

سید حسن نصرالله و حزبش این گونه بودند. آنها به خداوند ایمان داشتند و از همان زمانی که گروه کوچکی متشکل از جوانان مؤمن به مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی و آزادسازی لبنان از چنگال او تشکیل شد، به یاری خداوند یقین داشتند. در همان زمان از سوی بزرگان یا سیاستمداران پیر متهم می‎شدند که جوانانی دیوانه‏اند یا واقعگرا نیستند (همان سخنانی که اکنون ابو مازن و مبارک و ملک عبدالله به رهبران جهاد و مقاومت فلسطین می­گویند)، اما سید حسن و دوستانش پاسخ می‏دادند، «من یاری خدا را می‌بینم، همچنان که شما را می­بینم». یاری خداوند به واقعیتی زنده بر روی زمین تبدیل شد و با وجود ادعاها و سخنانی که بوی شکست می­داد، جهاد به طور مداوم و پیگیر ادامه یافت. نکته جالب این است که با وجود پیروزیهایی که حزب‌الله به دست آورده است، هنوزهم افرادی در سطح سیاستمداران لبنان، چنین سخنانی را می­گویند. اینان همان کسانی هستند که عمداً با خون حریری که در روز 14/2/2005 به شهادت رسید، تجارت کردند. در سطح روزنامه‌نگاران نیز این افراد وجود دارند که ذاتاً از عربیت و اسلام نفرت دارند.

ایمان سید حسن به خداوند و اعتماد به او باعث شد که همه این افراد شکست‌خورده را پشت سر بگذارد. پیروزی خدا از آن او بود. مگر خداوند نفرموده است، «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». اگر خدا را یاری کنید او نیز شما را یاری مي‌كند و گامهایتان را استوار خواهد ساخت (سوره محمد آیه 7).

2. الگو و اسوه ایثار و فداکاری

سید حسن نصرالله الگوی جوانان حزب و مقاومت کنندگانش بود. وی پیش از آنکه به مقام دبیر کلی حزب برسد، در میان رزمندگان می‌جنگید و وقتی دبیر کلی را پذیرفت، در خط مقدم بود. اوج فداکاری او وقتی بود که پسر بزرگش هادی را (1997) در راه خدا تقدیم کرد و نماد فداکاری شد و با این کار، ارزشهای موروثی صاحبان سیاست در لبنان را به لرزه در آورد. کسانی که فرزندانشان را برای رهبری احزاب یا مؤسسات خود تربیت و آنان را مهیا می‏کردند تا مانند اغلب رهبران عرب، وارث جاه و مقامشان باشند.

اما سید حسن نصرالله فرزندش را در صحنه‏ ای کم‌نظیر به خداوند تقدیم می‎کند. سید حسن می‏توانست پسرش را در مجموعه کارهای اداری مقاومت بگذارد. در آن صورت هیچ‌کس او را ملامت نمی‌کرد، زیرا پسرش عملاً در زمره مقاومت بود، ولی او انتخاب مکان و زمان جهاد را به پسرش واگذار کرد و انتخاب او این بود که در خط مقدم جبهه باشد و در داخل مرزهای فلسطین به شهادت برسد و پیکرش بیش از یک سال در اختیار دشمن باشد تا به همراه صدها شهید دیگر در مقابل جنازه یک سرباز اسرائیلی که در نبرد انصاریه در سال 1997 کشته شده بود، معاوضه شود. این رهبری فداکارانه است که می تواند دندان روی جگر بگذارد و دردهای درونی را تحمل کند تا پیروزی او و سپس لبنان و عربیت و اسلام فرا رسد.

3. اولویت بندی: مسیر اصلی گلوله، قلب دشمن است نه قلب یک لبنانی.

نبرد مقاومت باید علیه طرحهای آمریکا و اسرائیل باشد. این اولویت، نیروهای چپگرا و مسلمان و ملی‎گرا را چه در سطح حزب و چه در سطح نیروهای مردمی، پیرامون سید حسن گرد آورد. او تنها مردی است که هیچ‌کس بر سر او یا با او اختلافی ندارد، مگر افرادی که بیمار روانی هستند مانند سیاستمداران (تاجران) یا تبلیغاتچیهای فرصت طلبی که بر سر هر سفره‎ای می‎نشینند و قلم خود را به پای کسی می‎ریزند که پول بیشتری بدهد.

سید حسن داراي این مثلث ارزشهاست که محورهای فهم پیروزی را تشکیل می‎دهد. سید حسن آنها را شناخت و با آنها زندگی کرد، پس پیروزی او قطعی است. ما مطمئن هستیم تا زمانی که او از فهم پیروزی برخوردار باشد، به‌رغم سختیها و مصائب و درگیریهایی که هر روز شاهد آن هستیم، همواره پیروز خواهد بود؛ آن هم در لبنانی که قدرتهای بزرگ پس از قتل حریری و دسیسه‌چینی علیه سوریه و لبنان، آن را در بازی بین‏المللی و درگیریهای آن وارد کرده‎اند.

هر کس بخواهد به حزب خدا آسیب وارد کند، به اذن الهی هیچ‌گاه موفق نخواهد شد.


در همین زمینه بخوانید:

وما ادراک ما لبنان / گزارشي از مواضع ولي امر مسلمين درباره ي جنگ 33 روزه


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده