سه‌شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۲
خلبانان نيروي هوايي ارتش در اولين روزهاي دفاع‌مقدس با جانفشاني، پاسخ قاطعي به دشمن بعثي دادند و حمله هوايي او را در نطفه خفه كردند...
آزادي پس از 119 ماه شكنجه
نوید شاهد: خلبانان نيروي هوايي ارتش در اولين روزهاي دفاع‌مقدس با جانفشاني، پاسخ قاطعي به دشمن بعثي دادند و حمله هوايي او را در نطفه خفه كردند تا نقشه‌هاي بعدي دشمن راه به جايي نبرد. يك روز پس از آغاز حمله ارتش بعثي به خاك كشورمان، نيروي هوايي با ۱۴۰ فروند جنگنده در عملياتي موسوم به «كمان99» به خاك عراق حمله مي‌كنند و نقاط حساس و استراتژيك اين كشور را مورد حمله قرار مي‌دهند. اتفاقي كه باعث مي‌شود سرعت حمله هوايي و زميني بعثي‌ها گرفته شود. 

 خلبانان نيروي هوايي در مهر سال 1359 مسئوليت سنگيني بر عهده داشتند. سيدجمشيد اوشال يكي از خلباناني بود كه همپاي ديگر قهرمانان نيروي هوايي با به پرواز درآوردن هواپيماهاي جنگي در عمليات «كمان99» مقابل دشمنان به دفاع برخاست. پروازهايي كه 55 درصد استعداد نيروي هوايي دشمن را از بين برد و نيروي هوايي عراق را زمينگير كرد. 

داستان زندگي اوشال، همچون شهيد حسين لشكري يكي ديگر از خلبانان شجاع نيروي هوايي با چندين و چند سال اسارت گره خورد. اوشال تا 5 مهرماه در عمليات هوايي مختلفي شركت كرد و پروازهاي موفقیت‌آميزي داشت،اما روز پنجم مهرماه اتفاق ناخوشايندي براي جنگنده او رخ مي‌دهد و سرنوشت زندگي‌اش را عوض مي‌كند. 

اوشال درباره اتفاقي كه برايش در اين روز مي‌افتد، مي‌گويد:«در خاك عراق در آسمان شهر حاج عمران بوديم. مأموريتمان بمباران پايگاه هوايي اين شهر بود كه با موفقيت انجام شد. كار كه تمام شد به سمت آسمان ايران دور زدم،اما در اين گردش، موشكي به جنگنده‌ام اصابت كرد. به موتور خورد و موتور را تركاند. سيستم هيدروليك را هم به كلي از كار انداخت. انتهاي هواپيما آتش گرفته بود و داشت مي‌سوخت. شهر حاج عمران شهر مرزي عراق است كه تنها 30 كيلومتر با پيرانشهر خودمان فاصله دارد. هواپيما با اينكه به كلي از كار افتاده بود اما مي‌شد روي سرعت 600 كيلومتر در ساعت كه هواپيما هنوز در آسمان داشت حساب كرد. با خود گفتم اگر اينجا اجكت كنم، خاك عراق است و اسير مي‌شوم. ريسك كردم و تا پيرانشهر در جنگنده‌اي كه داشت مي‌سوخت نشستم و وقتي از مرز رد شدم اجكت كردم. لطف خدا بود كه از سانحه هوايي جان سالم به در بردم. هوايپما سقوط كرد و مچاله شد و من هم با چتر نجات در نزديكي يكي از پايگاه‌هاي مرزي فرود آمدم.»

اين خلبان شجاع نيروي هوايي پس از فرود بيهوش مي‌شود و يك روز بعد خود را با صورتي سوخته، سري شكسته و كتفي در رفته در چنگال عراقي‌ها مي‌بيند. اوشال بي‌رمق و بي‌حال را به مقصد نامعلومي مي‌برند و او نمي‌دانست دست تقدير چه برايش رقم خواهد زد؟! اوشال اتفاقات روزهاي بعد را چنين شرح مي‌دهد:«من را به زندان نيروي هوايي عراق بردند. بعد از آن بلافاصله به استخبارات (سازمان امنيت بغداد) منتقلم كردند. آنجا 57 خلبان و افسران ارشد ايراني هم اسير بعثي‌ها بودند. اين از خدا بي‌خبرها 18 ماه آرزوي يك ثانيه ديدن آفتاب را به دلمان گذاشتند. 18 ماه در سياهچال استخبارات انگار زنده مدفون شده بوديم. كسي از وجود ما خبر نداشت. ما در ليست سياه عراقي‌ها بوديم و جايي در ليست صليب سرخ نداشتيم. در تصور خانواده و آنهايي كه مرا مي‌شناختند يك مفقودالاثر بودم. نه تنها من كه تمام آن 57نفر خلبان و افسر ارشد اسير، جزو مفقودالاثرها به حساب مي‌آمدند.»

جمشيد اوشال 9 سال و 11 ماه اسير بود و به دور از چشم نيروهاي صليب سرخ به عنوان مفقودالاثر در سخت‌ترين شرايط زندگي كرد. هيچ خبري از خانواده، دوستان و آشنايانش نداشت و در بي‌خبري محض از نزديكان و عزيزانش، روزگار مي‌گذراند. روز و شب شكنجه شد، تشنگي و گرسنگي كشيد ولي همچون شهيد حسين لشكري دست از عقايدش برنداشت. عراقي‌ها تصميم داشتند با بهره‌برداري سياسي از خلبانان ايراني، آنها را مقابل دوربين‌هاي تلويزيون بكشانند و اعترافات ساختگي بگيرند. كاري كه هيچ‌كدام از خلبانان اسير تن به آن ندادند. شديد‌‌ترين سختي‌ها را به جان خريدند ولي كلمه‌اي عليه كشور و نظام‌شان حرف نزدند. كاروان اسراي مفقودان به طور كل 57 نفر اسير مفقودي بودند كه با 200 اسير خلبان و افسر ارشد عراقي مبادله شدند. 
اوشال در نهايت 10 سال بعد به وطن بازگشت. اين بخش شيرين‌ترين اتفاق زندگي خلبان آزاده كشورمان است. او پس از سال‌ها بي‌خبري، نزد خانواده‌اش برگشت تا امروز به يكي از قهرمانان ايران زمين تبديل شود. 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده