شهید «صادق فلاحی» در وصیت نامه اش نوشت: اینک خود را در جبهه آماده ساخته ام تا با دشمن دین و قرآن و با دشمن انقلاب اسلامیمان جنگیده و راه سد شده کربلا را بگشائیم.
جبهه ،معدن نور و عرفان است

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید صادق فلاحی/ ششم فروردين 1341 ، در روستای كهنک از توابع شهرستان دماوند به دنيا آمد. پدرش رمضان، کشاورز بود و مادرش صغرا نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نيز كشاورزی می كرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. دهم مهر 1363 در منطقه كرُده بودا مهاباد هنگام درگيری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.

متن وصیت نامه شهید

اینجانب به خاطر واجب بودن نوشتن وصیت، چند کلمه ای را به این عنوان می نویسم:

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

 بنام خداوند قادر متعال و بخشنده مهربان و با نام حبیب او رسول اکرم و با نام حضرت مهدی امام زمان عجل الله تعالی فرجه، و با نام نائب بر حق آن حضرت ، امام امت و پیر جماران بنیان گذار جمهوری اسلامی.

پدر مادر عزیزم مدتها بود که آرزوی رفتن به جبهه که معدن نور و عرفان را داشتم تا اینکه امروز افتخار نصیب من شده است تا بتوانم در جبهه حضور یافته و اگر بتوانم خدمتی کنم. و از این جهت احساس آرامش کرده و از عذاب وجدانم حدودی آسوده گشته ام.

اینک خود را در جبهه آماده ساخته ام تا با دشمن دین و قرآن و با دشمن انقلاب اسلامیمان جنگیده و راه سد شده کربلا را بگشائیم و در این راه دشمنان اسلام را به خاک و خون بکشیم و امید آن دارم که بتوانم در این راه خون ناقابل خود را گرچه قابل هدیه کردن نیست به معبود خود و امام امت اروحنا له الفداء ، و اسلام عزیز هدیه نمایم تا شاید این هدیه قبول درگاه الهی گردد.

پدر و مادر عزیزم شما با داشتن چنین فرزندی که هیچ گونه ارزشی برای شما نداشته است ، ولی امروز فرزندتان امید آن دارد که شاید بتواند برای اسلام و انقلاب اسلامی و شما ارزشی داشته باشد و باعث سربلندی و افتخار اسلام و انقلاب و شما گردد. این را نیز بدانید که من به جبهه می روم تا اینکه بر علیه دشمنان اسلام و منافقین بجنگم تا به امید خداوند آنها را از بین برده و در این راه خون خود را فدای اسلام کنم و از قطرات خونم در این سرزمین اسلامی و در تمام جهان لا اله الا الله بروید به اینکه هیچ الهی به غیر از الله نیست که انسان باید به او توکل داشته باشد و از او کمک بجوید و بخواهد آن چه را نیاز دارد.

پدر و مادر عزیزم ، اقوام ، دوستان بعد از شهادت من که اگر خداوند این فیض بزرگ را نصیب من نمود بر من گریه و زاری نکنید زیرا طبق آیه شریفه قرآن شهید زنده است بلکه شما درک نمی کنید. و بدانید که شهید در هر جایی که شما هستید حاضر است و بر آن مکان نظاره می کند و می بیند شما را، ولی شما او را نمی بینید.

پدر و مادر عزیزم، اقوام، دوستان، برادران و خواهران هیچ وقت بخاطر من لباس سیاه بر تن خود نکنید بلکه برای علی اکبر امام حسین (ع) لباس سیاه به تن کنید و برای اهل بیت پیامبر گریه کنید.

در هر وقت که خواستید برای من مجلسی برگزار کنید، در آن جلسه از تمامی شهیدان اسلام یاد کنید و در پایان اگر شهادت نصیب من گشت مرا در مزار کهنک در جوار پسر عموی عزیزم شهید نعمت الله فلاحی دفن نمائید و روزهای جمعه بر سر مزارم قرآن بخوانید و از اهالی روستای کهنک و فامیلها، اقوام، دوستان و آشنایان خواستارم که من را عفو نمایند و مرا ببخشند که اگر بدی به آنها کردم.

و در آخر به پدر و مادر خودم عرض میکنم که امیدوارم از من راضی باشید، و بدانید که اگر شهادت نصیب من گردید خداوند شما را لایق دانسته است که پدر و مادر شهید باشید و مرا نیز لایق دانسته است که شهادت را نصیبم نموده است . و بالاخره پدر و مادر من را ببخشید و از خداوند برای من طلب مغفرت و علو درجات نمائید.

از همگی خداحافظی می کنم، پدر و مادر عزیزم خداحافظ والسلام.

منبع: برگرفته از اسنادشهدا درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده