يکشنبه, ۰۴ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۰۶:۲۲

در نخستين سال آغاز جنگ تخميلي ،كتاب به نام«وقتي كه دود جنگ در آسمان دهكده ديده مي شود»، از يك نويسندۀ نو ظهور دگرانديش منتشر شد؛ كه تنها تا آغاز آوارگي يك خانوادۀ مقيم روستايي در خوزستان پيش رفته بود، اما وارد خودمرحلۀ مهاجرت نشده بود. نخستين داستاني كه به طور جدي و واقعي به اين موضوع پرداخت و وارد مسائل آن شد، مهاجر كوچك(1360) نوشتۀ رضا رهگذر (محمدرضا سرشار) بود. در اين داستان بلند، شاهد نوجوان خرمشهري به نام عباس هستيم، كه با وقوع جنگ تحميلي ،پدر ،مادر،خواهر و خانه شان را در خرمشهر از دست مي دهد.تنها برادر باقي مانده براي او در جنگ، مجروح و به پشت جبهه منتقل شده است و نشاني او در دست نيست.
عباس به اهواز و سپس به اردوگاه محل اسكان موقت آوارگان جنگ منتقل مي شود. اما طاقت نمي آورد؛ و در پي به دست آوردن نشاني از برادر،از اردوگاه مي گريزد و به تهران مي رود.در آنجا پس از پشت سرگذاشتن ماجراهايي تلخ و دشوار، سرانجام توسط يك خانواده ، به فرزندي پذيرفته مي شود.اما اين، مانع از ادامۀ جست و جوي او براي يافتن برادر ، نمي شود.



منبع : كتاب اولين هاي دفاع مقدس؛ محمد خامه يار
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده